تئوریهای توطئه همه جا هستند. در این مقاله به شما میگوییم چگونه نادرستی این نظریهها را اثبات کنید.
تئوریهای توطئه در همه جا هستند و میتوانند تقریبا در هر موضوعی ذهن ما را مشغول کنند. مردم به دلایل مختلف به تئوریهای توطئهی نادرست باور دارند؛ ازجمله این واقعیت که برخی از تئوریها واقعی هستند؛ مثل تلاشهای خانوادهی سکلر، صاحب شرکت داروسازی پردو فارما برای رسیدن به سود از طریق مخفی کردن اعتیاد به اکسیکدون که به مرگ تعداد زیادی آمریکایی منجر شد.
با اینحال اگر واقعا نیروهای مخفی در جهان نقش دارند، چگونه افراد میتوانند به حقیقت پی ببرند؟ اینجاست که پژوهشهای علمی وارد عمل میشوند و شروع به آشکارسازی حقیقت میکنند. اچ کالین سینکلر، روانشناس اجتماعی که در زمینهی روایتهای گمراهکننده پژوهش میکند، راهحلهایی برای مقابله با نظریهپردازان توطئه ارائه داده است.
گام اول: جستجوی مدرک
توطئههای واقعی زمانی ثابت میشوند که مدرکی در کار باشد. برای مثال در دههی ۱۹۹۰ شرکتهای دخانیات میدانستند سیگار خطرناک است و این اطلاعات را برای درآمدزایی مخفی نگه داشته بودند، اما پژوهشهای علمی ارتباط بین تنباکو و سرطان را نشان دادند.
پروندههای دادگاه با دستیابی به اسناد داخلی شرکتها نشان دادند که مدیران آنها چه زمانی به کدام اطلاعات دسترسی داشتند. روزنامهنگارهای تحقیقی تلاشها برای مخفیسازی اطلاعات را افشا کردند و پزشکان اثرات استعمال دخانیات را بر بیماران خود توضیح دادند.
با اینحال تئوریهای توطئهی بیاساس فاقد مدرک هستند و ویژگیهایی دارند که شکگرایان باید به آنها دقت کنند:
- نظریهپردازان توطئه با مردود دانستن منابع سنتی شواهد، ادعا میکنند که از نقشههای پنهانی خبر دارند.
- ادعا میکنند نبود اطلاعات به این دلیل است که شخصی سعی در پنهانکردن آنها دارد، گرچه معمولا تمام جنبههای یک رویداد، تا مدتها پس از وقوع آنها بهطور کامل شناخته نمیشود.
- ناسازگاریهای ظاهری را بهعنوان شواهدی از دروغ تفسیر میکنند.
- ابهام را بهعنوان مدرک تلقی میکنند: برای مثال جسمی حال پرواز ممکن است ناشناخته باشد؛ اما صرفا نباید آن را با فضاپیمای بیگانه اشتباه گرفت.
- از روایتهای کوتاهی که منبع مشخص ندارند بهجای مدرک استفاده میکنند. برای مثال از جملههایی مثل «مردم میگویند چنین و چنان» یا «دوست دخترعمهی من چنین تجربهای داشته است» استفاده میکنند.
گام دوم: آزمایش ادعا
اغلب اوقات نظریهپردازهای توطئه تنها شواهدی را ارائه میدهند که فرضیهی آنها را تأیید کند و بهندرت فرضیههای خود را در معرض آزمایشهای منطقی، استدلال و تفکر انتقادی قرار میدهند. با اینکه این افراد معمولا میگویند تحقیق کردهاند، از روشهای علمی برای اثبات ادعای خود استفاده نمیکنند یا به بیان دیگر هیچ تلاشی برای اثبات اشتباهاتشان نمیکنند.
با اینحال یک فرد شکگرا میتواند از روش دانشمندان برای پژوهش استفاده کند: در درجهی اول ببینید کدام مدرک در تضاد با توضیحات قرار دارد و سپس به دنبال آن مدرک بروید. گاهی اوقات این تلاش به تأییدی بر ادعای اولیه میانجامد و گاهی خیر. درست مانند یک دانشمند از خود بپرسید: برای باور به اشتباهات خود به چه چیزهایی نیاز دارم؟
گام سوم: مراقب تار و پودهای درهمتنیده باشید
وقتی نظریهها ادعا میکنند که گروه بزرگی از افراد مرتکب فعالیتهای گسترده در بازهای طولانی میشوند، با زنگ خطر دیگری روبهرو میشویم. توطئههای تاییدشده معمولا شامل گروههای کوچک و جداافتاده مثل افراد ردهبالای یک سازمان یا یک هستهی تروریستی میشوند. حتی اتحاد بین شرکتهای دخانیات برای مخفیساختن خطر محصولات آنها، محدود به افراد ردهبالا بود که تصمیم میگرفتند به دانشمندان و آژانسهای تبلیغاتی پول بدهد تا پیامشان را منتقل کنند.
توطئههای غلط معمولا تمایل دارند گروه گستردهای از افراد مثل رهبران جهان، بازارهای رسانهای اصلی، جوامع سراسری علمی، صنعت سرگرمی هالیوود و سازمانهای دولتی به هم متصل را درگیر کنند. بیانیهی آنلاین مکس آزارلو، فردی که در تاریخ آوریل ۲۰۲۴ در مقابل دادگاه دونالد ترامپ خودسوزی کرد، مواردی مثل بیل کلینتون، جفری اپستین، متجاوز جنسی و حتی نویسندههای «سیمپسونها» را هدف قرار داده بود. به یاد داشته باشید که هرچقدر افراد بیشتری یک راز را بدانند حفظ آن راز دشوارتر خواهد بود.
گام چهارم: به دنبال انگیزه بگردید
توطئههای تأییدشده معمولا توضیح میدهند که چرا گروهی از افراد آنطور که گفته شده، عمل کردهاند و هدفشان از انجام آن کارها چه بوده است. درمقابل، توطئههای جعلی دارای تعداد زیادی اتهام هستند یا صرفا بدون آنکه بررسی کنند طرح توطئه چه سود واقعیای برای توطئهگران به همراه دارد، اعمال آنها را زیر سوال میبرند. این مسئله زمانی پررنگ میشود که بحث هزینهها را درنظر بگیریم. برای مثال هدف ناسا از دروغ گفتن دربارهی وجود فنلاند چیست؟
زمانی که توطئهها ادعا میکنند که یک گروه جمعیتی بزرگ که اغلب به حاشیه رانده شدهاند، «اهداف سوء پنهانی» دارند، باید مشکوک شویم؛ مثل ادعاهای رایج درباره مقاصد سوء یهودیان یا مسلمانان.
همچنین ببینید افرادی که نظریههای توطئه را گسترش میدهند، به چه چیزی میخواهند برسند. برای مثال پژوهشها ۱۲ فرد را شناسایی کردند که منابع اصلی ادعاهای غلط دربارهی واکسیناسیون بودند و دریافتند که آنها از گسترش شایعهها سود میبردند.
گام پنجم: جستجوی منبع ادعا
اگر نمیتوانید بفهمید چه کسی ریشهی ادعای توطئه است و بر اساس چه منبعی ادعای خود را مطرح میکنند، با یک پرچم قرمز دیگر روبهرو شدهاید. برخی افراد میگویند باید گمنام بمانند زیرا توطئهگرها به دلیل افشای اطلاعات از آنها انتقام میگیرند؛ اما حتی در این صورت یک توطئه را باید بتوان تا منشأ آن رهیابی کرد. منشأ ادعا میتواند یک حساب کاربری در شبکهی اجتماعی ولو گمنام باشد.
بهمرورزمان، منابع گمنام آشکار خواهند شد. برای مثال سالها پس از رسوایی واترگیت که به کنارهگیری ریچارد نیکسون از ریاست جمهوری انجامید، مشخص شد مارک فلت که یکی از مأموران عالیرتبهی FBI در اوایل دههی ۱۹۷۰ به شمار میرفت در افشای این رسوایی نقش داشته است. به طور کلی منابع قابل اطمینان از شفافیت برخوردار هستند.
گام ششم: مراقب ماوراء الطبیعه باشید
برخی تئوریهای توطئه، هرچند هیچ کدام اثبات نشدهاند، نیروهای غیرطبیعی، بیگانهها، یا نیروهای مافوقطبیعی را دخیل میکنند. مردم در دههی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی از این واهمه داشتند که آیینهای شیطانی از کودکان سوءاستفاده کنند یا آنها را قربانی کنند. این فرضیه هرگز به طور کامل ناپدید نشد.
در آن زمان برخی آمریکاییها تحت تأثیر سریال V، مردم مارمولکی را باور کردند. شاید به نظر برسد که این باور ضرری ندارد، اما شخصی که در تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۰ در نشویل آمریکا بمبگذاری کرده بود، بر این باور بود که افراد مارمولکی روی زمین راه میروند؛ بنابراین هرچقدر یک توطئه به ژانر علمی تخیلی نزدیکتر باشد، نمیتواند به واقعیت تبدیل شود.
گام هفتم: جستجوی علائم هشداردهنده
از زنگ خطرهای دیگر، استفاده از شعارهای تبعیضآمیز علیه گروهی است که ادعا میشود پشت توطئهها هستند. باورمندان به تئوری توطئه معمولا بهجای انجام پژوهش واقعی برای آزمایش باورهایشان، ترجیح میدهند شکاکان را به عنوان احمق یا حتی توطئهگر توصیف کنند.
در نهایت، همین اتهامزنیها بخشی از جذابیت نظریههای توطئه است. رد کردن انتقادها همواره آسانتر از اعتراف به اشتباه است.
به قلم : سرکار خانم سارا ارجمند
منبع : زومیت