نورالینک، پروژهای است که بسیاری آن را تخیلی میدانستند، اما حالا زمزمهی پیشرفتهای جدید آن به گوش میرسد. ایلان ماسک با این پروژه بهدنبال چیست؟
برخی میگویند ایلان ماسک با پروژههای جاهطلبانهی خود از قبیل خودروهای برقی خودران، موشکهای فضاپیما، تصاحب شبکهی اجتماعی تأثیرگذار و برنامهاش برای سکونت انسان در مریخ، درصدد کنترل دنیا و انسانها است. در این میان، نورالینک، شرکت تحقیقاتی مرموز او، خطرناکتر از بقیه جلوه میکند و اگر قرار بر کنترل انسان توسط ایلان ماسک باشد، نورالینک بیش از سایر پروژههای او پتانسیل این کار را دارد!
نورالینک چیست؟
ماسک میگوید پروژهی نورالینک در کوتاه مدت بهدنبال بازتوانی معلولان است؛ افرادی مانند نولاند آربا، جوان ۲۹ سالهای که ایمپلنتی از نورالینک دریافت کرده و چندی پیش در پخش زنده توانست با کمک آن، ماوس کامپیوتر را تنها با استفاده از قدرت ذهن خود روی صفحه حرکت دهد. این اقدامات قابل تقدیر است، اما تمام چیستی آن را توضیح نمیدهد.
نورالینک در سال ۲۰۱۶ راهاندازی شد و در سال ۲۰۱۹ فاش کرد که موفق به تولید رشتههای انعطافپذیری شده است که میتوانند به لطف رباتی شبیه چرخ خیاطی در مغز کاشته شوند. ایدهی مهندسان این است که این رشتهها سیگنالهای مغز فردی با ناتوانی جسمی را میخوانند و سپس دادهها را به گوشی یا کامپیوتر منتقل میکنند و بدین ترتیب بیمار قادر خواهد بود تنها با افکار خود و بدون نیاز به ضربه زدن، تایپ کردن یا حتی لمس صفحهنمایش وسیلهای را کنترل کند.
این شرکت در سال ۲۰۲۳ اعلام کرد که مجوز کاشت تراشه در مغز انسان را از سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) دریافت کرده است و شروع به استخدام داوطلبان مبتلا به ناتوانیهای جسمی مختلف کرد تا ببیند آیا ایمپلنت مورد بحث میتواند به آنها توانایی کنترل دستگاههای خارجی را بدهد یا خیر.
ایلان ماسک دی ماه گذشته اعلام کرد که نورالینک موفق شده اولین دستگاهش را که تلهپاتی نام دارد در مغز یک داوطلب انسانی بکارد. او در حساب خود در شبکهی اجتماعی X نوشت: «تصور کنید استیون هاوکینگ بتواند سریعتر از یک تایپیست یا دلال بازار سهام ارتباط برقرار کند. هدف ما این است.»
آربا از «تلهپاتی» برای کنترل حرکات در بازی شطرنج آنلاین تنها با قدرت فکرش استفاده کرده است. او میگوید این دستگاه هنوز کامل نیست و چند مشکل دارد. او اعتقاد دارد اگرچه این فناوری تغییراتی در زندگیش ایجاد کرده، هنوز جای کار زیادی دارد. اگر این فناوری بتواند بهخوبی با مغز انسان هماهنگ شود، میتواند کیفیت زندگی میلیونها نفر را بهبود بخشد. تنها در ایالات متحده بیش از ۵٫۴ میلیون نفر از ناتوانیهای جسمی رنج میبرند؛ اما هدف نهایی ماسک، کمک به این افراد نیست. این تنها یک گام در مسیر بلندمدت، جاهطلبانه به باور برخی بیرحمانهی میلیاردر معروف است.
خود ایلان ماسک هدف نهاییاش را «دستیابی به همزیستی با هوش مصنوعی» بیان میکند. او میخواهد فناوری جدیدی توسعه دهد که به انسانها کمک کند مغزشان را با هوش مصنوعی ادغام کنند تا با پیچیدهتر شدن هوش مصنوعی، از قافلهی پیشرفت آن عقب نمانند. البته این چشمانداز خارقالعاده چیزی نیست که FDA مجوز آزمایش را به آن داده است. این نهاد فعلاً تنها مجوز بازتوانی معلولان را به نورالینک داده است.
شکی نیست که این فناوری با خطرات بزرگی همراه است. کارمندان سابق نورالینک و بسیاری از کارشناسان فناوری ادعا کردهاند که این شرکت برای پیشبرد هدف ماسک یعنی ادغام مغز انسان با هوش مصنوعی، بهدنبال ایمپلنتهایی است که میتواند به مغز آسیب برسانند و ظاهراً این آسیبها را به حیوانات آزمایششده در این پروژه وارد کردهاند. نورالینک هرگز به سؤالات در این مورد پاسخ نداد.
علاوه بر خطرات جسمی، مخاطرات اخلاقی بسیاری در این فناوری وجود دارد که میتواند کل جامعه را تحتتأثیر قرار دهد. برخی شرکتها در تلاش برای توسعهی نوعی فناوری هستند که بتواند به مغز انسان متصل شود و آنچه را که در ذهن فرد میگذرد، رمزگشایی و افشا کند! چنین پروژهای ظرفیت عظیمی برای از بین بردن حریم خصوصی انسان دارد و ممکن است به نظارت مستبدانه از سوی صاحبان آن منجر شود.
چرا ماسک میخواهد مغز انسان را با هوش مصنوعی ادغام کند؟
نورالینک پاسخی به ترسی بزرگ است: تسخیر جهان توسط هوش مصنوعی. این ترس بهطور فزایندهای در میان رهبران فناوری و هوش مصنوعی گسترش یافته است. آنها نگراناند روزی ماشینهایی باهوشتر از خودمان بسازیم که توانایی فریب انسان را داشته باشند و در نهایت کنترل دنیا را از ما بگیرند.
سال گذشته بسیاری از این رهبران از جمله خود ایلان ماسک، نامهای سرگشاده امضا کردند که در آن خواستار توقف ششماههی توسعهی سیستمهای هوش مصنوعی قدرتمندتر از GPT-4، محصول انقلابی OpenAI شدند.
آنها در این نامه هشدار دادند که سیستمهای هوش مصنوعی که از هوش قابل رقابت با انسان بهره میبرند، میتوانند خطرات جدی برای جامعه و بشریت ایجاد کنند. در ادامه این سؤال مطرح شد که آیا باید ذهنهای غیرانسانی را آنقدر بیرویه توسعه دهیم که در نهایت از نظر تعداد و سطح هوشمندی بر ما پیشی بگیرند و جانشینمان شوند؟ آیا باید این راه را برویم و با خطر از دست دادن کنترل زمین دستوپنجه نرم کنیم؟ هنوز بحث بر سر پاسخها در جریان است.
اگرچه ماسک در نگرانی از خطر تمدنی در کنترل سیستمهای هوش مصنوعی تنها نیست، اما تفاوت او با دیگران در برنامهی عجیبش برای دفع خطر است. برنامه اساساً این است: سنگی را که نمیتوانی تکان بدهی، در سایهاش بنشین! ماسک دنیایی را پیشبینی کرده است که در آن سیستمهای هوش مصنوعی که میتوانند اطلاعات را با سرعت یک تریلیون بیت در ثانیه انتقال دهند، با دیدهی تمسخر یا ترحم به انسانهایی که میتوانند تنها با سرعت ۳۹ بیت در ثانیه ارتباط برقرار کنند، نگاه میکنند. ما برای چنین سیستمهایی کاملاً بیفایده به نظر میرسیم، مگر آنکه خودمان را همگام با آنها بالا بکشیم.
از نظر ماسک، بخش بزرگی از این همگامسازی، مربوط به توانایی تفکر و برقراری ارتباط با سرعت مدنظر هوش مصنوعی است. او در سال ۲۰۱۷ گفت: «ما با پهنای باند و سرعت ارتباط بین مغز انسان و نسخهی دیجیتالی آن مشکل داریم. یک رابط با پهنای باند بالا برای مغز چیزی است که دستیابی به همزیستی بین هوش انسان و ماشین را تسهیل میکند و شاید مشکل کنترل شدن ما از سوی هوش مصنوعی و بیمصرف بودن ما برای آن را حل کند.»
پس از گذشت ۷ سال، ماسک هنوز هم روی این ایدهی افزایش پهنای باند و سرعت خوانده شدن اطلاعات از مغز انسان اصرار دارد و آن را تبدیل به اصلیترین ایدهی نورالینک کرده است.
دستگاه تلهپاتی نورالینک یک ایمپلنت مغزی با ۱۰۲۴ الکترود ریز است که میتواند سیگنال را از نورونهای زیادی دریافت کند. هرچه الکترودهای بیشتری استفاده شود، نورونهای بیشتری وارد ارتباط شده و دادههای بیشتری دریافت میشود. از طرفی هرچه بتوان به نورونها نزدیکتر شد، نویز مسیر کاهش مییابد و دادههای دریافتی باکیفیتتر خواهند بود.
دستگاه ابداعی نورالینک بسیار به نورونها نزدیک میشود. روش این شرکت برای کاشت ایمپلنت، مستلزم حفاری یک سوراخ در جمجمه و نفوذ به بافت مغز است. البته راههای کمتر تهاجمی نیز برای انجام این کار وجود دارد و شرکتهای دیگر این را ثابت کردهاند. بهتر است مقایسهای داشته باشیم میان آنچه که آنها انجام میدهند و آنچه نورالینک انجام میدهد؛ و اینکه چرا ماسک احساس میکند نیاز به انجام کاری متفاوت دارد.
چرا نورالینک تهاجمیترین روش را انتخاب کرده است؟
نورالینک تنها شرکتی نیست که روی رابطهای مغز و کامپیوتر موسوم به BCI برای بازیابی تواناییهای فیزیکی افراد کار میکند. شرکتهای دیگری مانند سنکرون، بلکراک نوروتک، پارادرومیکس، پرسیژن نوروساینس و از همه مهمتر ارتش ایالات متحده بهشدت در این زمینه مشغول تحقیقی و بررسی هستند. بسیاری از تحقیقاتی که در سالهای اخیر به تیتر اول رسانهها تبدیل شدهاند، مربوط به کاشت ایمپلنتهای مغزی بوده است که قادرند افکار افراد ناتوان را به گفتار تبدیل کنند.
متا، شرکت تحت مدیریت مارک زاکربرگ نیز در حال کار بر روی رابطهایی است که میتوانند افکار را مستقیماً از نورونها بگیرند و آنها را بلافاصله به کلمات ترجمه کنند. این شرکت که سابقهی وخیمی در سوءاستفاده از دادههای کاربران دارد، میگوید هدف نهاییاش از توسعهی فناوری یادشده این است که توانایی کنترل صفحهکلید، عینکهای واقعیت افزوده و موارد دیگر تنها با استفاده از فکر را برای تمام افراد ممکن کند.
موفقیتهای قبلی در زمینهی رابطهای مغز-رایانه، بهجای گفتار، بر حرکات بدن متمرکز بودند. در سال ۲۰۰۶، متیو ناگل، مردی مبتلا به فلج نخاعی، ایمپلنت مغزی دریافت کرد که به او اجازه میداد ماوس را با ذهنش کنترل کند. او پس از مدتی تنها با استفاده از ذهنش در رایانه بازی پونگ انجام میداد. ایمپلنت مغزی او که محصول کنسرسیوم تحقیقاتی برینگیت بود، حاوی یک خوشهای متشکل از ۱۰۰ الکترود ظریف موسوم به آرایهی یوتا بود که با جراحی در مغزش جای گرفت.
تعداد الکترودهای دستگاه نورالینک ۱۰ برابر ایمپلنت برینگیت داخل مغز متیو است و میتواند یک فرد معلول را قادر سازد نشانگر ماوس را حرکت دهد، ایمیلهایش را بررسی کند، صدا یا کانال تلویزیون را تنظیم کند و حتی یک اندام رباتیک را بهخوبی کنترل کند. فناوری رابطهای مغز-رایانه از آن زمان به کمک بسیاری از مبتلایان به فلج اندام آمده است.
در حالی که فناوریهای اولیه مانند آرایهی یوتا بهطرز ناخوشایندی از جمجمهی فرد بیرون زده بودند، رابطهای جدید پس از کاشته شدن قابل رؤیت توسط اطرافیان نیستند و بههمینخاطر، دادهها را بهصورت بیسیم و بدون مزاحمت منتقل میکنند. این چیزی است که دستگاه نورالینک را از دیگر محصولات مشابه متمایز میکند، نه این که صرفاً به بیمار اجازه دهد ماوس را با استفاده از قدرت فکرش حرکت دهد؛ چرا که این وظیفه از عهدهی آرایهی یوتا با ۱۸ سال قدمت نیز بر میآید!
مزیت برخی دیگر از BCIها کمتر تهاجمی بودنشان است. برای مثال، BCI شرکت سنکرون مبتنی بر فناوری استنت است که از دههی ۱۹۸۰ ابداع شده و شامل یک داربست فلزی است که میتوان آن را به صورت جمع شده داخل رگ خونی قرار داد و سپس آن را باز کرد. استنت میتواند تا دههها با خیال راحت داخل رگ بماند. هماکنون میلیونها بیمار قلبی در سراسر دنیا هستند که رگهای کرونر قلبشان به لطف استنت باز است.
در روش سنکرون، استنتِ فشردهشده با استفاده از یک کاتتر در یکی از شریانهای قشر حرکتی مغز قرار میگیرد و وقتی به آنجا رسید مانند یک غنچهی گل باز میشود و حسگرهای روی آن شروع به دریافت سیگنال از نورونها میکنند. این فناوری تاکنون چندین فرد مبتلا به فلج اندام را قادر ساخته است تنها با افکار خود توییت و پیامک ارسال کنند. مزیت بزرگ این روش، بینیازی آن از جراحی مغز و سوراخ کردن جمجمه است.
ماسک طی ویدیویی ۵ دقیقهای در کنفرانس کد ریکد در سال ۲۰۱۶ گفت: «BCIها لزوماً نیازمند جراحی مغز باز نیستند و میتوان از مسیر شریانها و وریدها استفاده کرد، چرا که اینگونه میتوان به تمام نورونها دسترسی داشت. کافی است چیزی را در ورید ژوگولار قرار دهید و…» اما پس از اینکه حضار به او خندیدند افزود: «در این روش نیازی به سوراخ کردن جمجمه یا جراحیهای شبیه آن نیست.»
چهار کارمند سابق نورالینک میگویند این شرکت در سالهای اولیه و قبل از این که روی رویکرد فعلیاش که شامل سوراخ کردن جمجمه است تمرکز کند، یکی از تیمهای تحقیقاتی خود را مسئول بررسی روش داخل عروقی کرده بود تا امکان رساندن یک دستگاه کوچک از طریق شریانها به مغز را بررسی کنند. پاسخ تیم تحقیقات مثبت بود، اما شرکت تا سال ۲۰۱۹ این روش را رد کرد و بهجای آن، جراحی تهاجمیتری را انتخاب کرد تا رشتهها را مستقیماً در مغز بکارد.
اما اگر رویکرد داخل عروقی بتواند عملکردهای کلیدی را به معلولان حرکتی بازگرداند و برخی از خطرات ایمنی ناشی از شکستن سد خونی مغزی همچون التهاب و تشکیل بافت اسکار در مغز را هم در پی نداشته باشد، دیگر چرا باید به دنبال روش تهاجمیتر رفت؟ نورالینک در این مورد توضیحی نمیدهد، اما به گفتهی هیروبومی واتانابه که در سال ۲۰۱۸ تیم تحقیقات داخل عروقی نورالینک را رهبری کرده است، دلیل اصلی این تغییر، همان وسواس شدید برای به حداکثر رساندن پهنای باند بود. واتانابه گفت: «هدف نورالینک این است که بیشترین تعداد الکترود و بالاترین پهنای باند ممکن به کار ببرد تا محصولش فراتر از رقبای دیگر ظاهر شود.»
ماسک اعتقاد دارد که ادغام یکپارچه با ماشینها میتواند ما را قادر سازد تا به همهچیز دست یابیم. از تقویت حافظه گرفته تا بارگذاری ذهن و حتی دستیابی به زندگی ابدی که اصلیترین فانتزی فراانسانی درهی سیلیکون است. به لطف همین اعتقاد او، نورالینک مأموریتی دوگانه دارد و در کنار ایجاد یک رابط مغز-رایانه برای بازگرداندن استقلال به افراد دچار معلولیت، به دنبال گشودن دروازهای شگرف برای تشکیل انسان جدید آینده است.
مارچلو اینکا، متخصص اخلاق در عصبشناسی مستقر در مونیخ، به Vox گفت:
نورالینک به وضوح در حال تولید رابطهای عصبی همهکاره است. طبق اطلاعات من، آنها تنها شرکت در حال برنامهریزی آزمایشهای بالینی برای رابطهای عصبی قابل کاشت در مغز هستند و در عین حال رسماً علام میکنند که به دنبال کاربردهای غیرپزشکی این ایمپلنتها برای تقویت تواناییهای شناختی انسان هستند. برای ایجاد چنین فناوریای باید یک رابط یکپارچه بین انسان و رایانه ایجاد کنید که دستیابی به آن ممکن است نیازمند روشهای تهاجمیتری باشد که بتواند پهنای باند و دقت لازم را در اختیارتان قرار دهد.
واتانابه معتقد است که برای نورالینک، افزایش پهنای باند در بالاترین اولویت قرار دارد؛ چرا که این هدف ماسک برای ایجاد یک BCI ادغام یافته است که به ما امکان میدهد با هوش مصنوعی ادغام شویم و ظرفیتهای جدیدی در وجود خودمان توسعه دهیم. این چیزی است که ایلان ماسک میخواهد و طبیعتاً شرکت هم همین راه را میپیماید.
به نظر نمیرسد که روش داخل عروقی بتواند پهنای باندی به اندازهی روش تهاجمی ارائه دهد. محدود ماندن به رگهای خونی شاید ایمنتر باشد، اما نقطهضعفش این است که نمیتوان با آن به نورونهای زیادی دسترسی داشت. واتانابه میگوید که این بزرگترین دلیل کنار گذاشته شدن روش داخل عروقی محسوب میشود.
این قضایا برای تام آکسلی، مدیر عامل سنکرون، سؤال بزرگی ایجاد کرده است. او میگوید:
آیا میان اهداف کوتاهمدت و بالینی بیمارمحور و هدف بلندمدت همزیستی با هوش مصنوعی تضادی هست؟ به نظر من که اینطور است. مهم است که مشکل بیمار را گوشهی ذهنمان داشته باشیم و با توجه به آن ابزار را طراحی کنیم. تحقیقات ما نشان میدهد که شرکت ما میتواند با کوچکتر کردن رشتههای الکترود و راهیابی به شاخههای کوچکتر درخت شریانی مغز، دسترسی به نورونها و به تبع آن پهنای باند را افزایش دهد؛ اما ضرورتی برای آن نمیبینیم؛ چرا که عمق فعلی نیز پهنای باند کافی برای حل مشکلات حرکتی بیمار را در اختیارمان میگذارد.
بن راپوپورت، جراح مغز و اعصابی است که نورالینک را ترک کرد تا شرکت خود با نام پرسیژن نوروساینس را تأسیس کند. او میگوید:
هر بار که الکترودهایی به مغز نفوذ میکنند، به بافت آن آسیب میزنند و اگر هدف کمک به بیماران مبتلا به فلج اندام باشد، چنین راهبردی غیرضروری است. من فکر نمیکنم برای بازگرداندن عملکرد گفتاری و حرکتی بیماران مبتلا به سکتهی مغزی و آسیب نخاعی، نیاز به پذیرش چنین خطراتی باشد. یک BCI میتواند بدون آسیب رساندن به مغز نیز کارش را بهخوبی انجام دهد.
پرسیژن معتقد است که برای دستیابی به پهنای باند بالا، نیازی به اقدامات تهاجمی به شیوهی ایلان ماسک نیست. این شرکت رابط خود را به شکل غشایی بسیار نازک طراحی کرده که با ۱۰۲۴ الکترود خود (که دقیقاً با تعداد الکترودهای ایمپلنت نورالینک برابر است) روی سطح مغز مینشیند تا سیگنالهای نورونها را دریافت و به خارج از مغز ارسال کند. این غشا باید از طریق شکافی در جمجمه کار گذاشته شود، اما مزیت آن نسبت به ایمپلنت نورالینک، بینیازی آن از نفوذ به بافت مغز است.
راپوپورت این شیوه را راهحل طلایی مینامد؛ چرا که قبلاً در جمجمهی چند بیمار کاشته شده و توانسته است فعالیتهای مغز آنان را با وضوح بالا ثبت کند. او میگوید: «یک روش بسیار بسیار ایمن و کمتر تهاجمی که به بافت مغز آسیب نمیرساند بهترین انتخاب است. نباید با افزایش پهنای باند سیستم، خطر آسیب به بیمار هم افزایش یابد.»
اگر هدف نهایی کمک به بیماران و تلاش برای بهبود زندگی آنان بدون تحمیل خطر صدمات جبرانناپذیر بر آنان باشد، راهحل پرسیژن منطقی است؛ اما ماسک قبلاً نشان داده که بیش از هر چیز به دنبال جاهطلبیهای عجیب است.
رویکرد تهاجمیتر ممکن است از نظر پهنای باند، مزایای قابل توجهی ارائه دهد، اما نگرانیهای اخلاقی و ایمنی بیشتری هم ایجاد میکند. نورالینک علاقهی چندانی به روشهای کمتر تهاجمی نشان نمیدهد و تاکنون نیز در هیچ بیانیهای اعلام نکرده که چگونه میخواهد خطرات بالای حریم خصوصی و ایمنی این روش را برطرف کند.
طبق دستورالعملهای بینالمللی اخلاق در پژوهش، اگر با روشهای کمتر تهاجمی بتوان به عملکرد مشابه روشهای تهاجمی دست یافت، استفاده از فناوری تهاجمیتر از نظر اخلاقی مردود است. آزمایشهای نورالینک روی حیوانات نشان داد که روشهای تهاجمی میتوانند آسیبهایی واقعی به مغز وارد کنند.
نگرانیهای اخلاقی در مورد کاشت ایمپلنتهای نورالینک در حیوانات
برخی از کارمندان نورالینک، ماجراهای دردناکی از خوکها و میمونهایی که در آزمایشهای این شرکت استفاده شدهاند تعریف میکنند و معتقدند که این حیوانات بهدلیل عجلهی شرکت و انجام جراحیهای تهاجمی دچار رنج و درد هستند و میزان مرگ و میر در آنها بیش از اعداد مورد انتظار برای چنین جراحیهایی است.
آنها میگویند ماسک بارها اعلام کرده که شرکت به زودی میخواهد آزمایشهای فاز انسانی را آغاز کند و به همین دلیل کارکنان را برای اخذ هرچه سریعتر تأییدیهی FDA تحت فشار گذاشته است.
در سال ۲۰۲۱، نورالینک در مغز ۲۵ خوک از ۶۰ خوک مورد جراحی خود، ایمپلنتهایی با اندازهی نامناسب کاشته بود و به همین دلیل بعداً تمام این خوکهای آسیبدیده را کشت. کارکنان شرکت به رویترز گفتند که اگر زمان بیشتری برای آماده شدن داشتند، میتوانستند از چنین اشتباهی جلوگیری کنند.
گزارشهای دامپزشکی نشان میدهد که میمونهای مورد آزمایش نورالینک نیز وضعیت بهتری نداشتهاند. در یک میمون، بخشی از دستگاه در حین کاشت در مغز دچار آسیب شد. میمون شروع به چنگ انداختن و تکان خوردن کرد تا در نهایت دستگاه از جای خود خارج و محل آن مملؤ از عفونت شد. میمون دیگری نیز دچار خونریزی مغزی شد؛ چرا که ایمپلنت قسمتهایی از قشر مغزش را پاره کرده بود. هر دو حیوان پس از مدتی کشته شدند.
بازرسی کل وزارت کشاورزی ایالات متحده در سال ۲۰۲۲ تحقیقاتی را در مورد نقض احتمالی حقوق حیوانات در نورالینک آغاز کرد. تحقیقات وزارت حمل و نقل ایالات متحده نیز میگوید نورالینک ممکن است ایمپلنتهای برداشتهشده از مغز میمونها را بهطور ناایمن بستهبندی و دفع کرده باشد و بدین ترتیب انسانها را در معرض عوامل بیماریزای جدید قرار داده باشد.
کمیتهی پزشکی مسئولانه، سازمان غیرانتفاعی مخالف آزمایش روی حیوانات، سال گذشته در بیانیهای گفت: «آزمایشهای قبلی نورالینک روی حیوانات، باعث ایجاد نگرانیهای ایمنی جدی بهدلیل تهاجمی بودن محصول و اقدامات عجولانه و شلختهی کارمندان شرکت شده است. به همین خاطر بهتر است فعلاً با دیدهی تردید به ایمنی و عملکرد ایمپلنتهای نورالینک بنگریم.»
FDA اجازه شروع فاز انسانی آزمایشها را صادر کرد
سازمان غذا و داروی آمریکا در بیانیهای اعلام کرد: «شرکت نورالینک، اطلاعات مورد نیاز را برای صدور اجازهی آزمایشهای انسانیاش تحت معیارها و الزامات FDA ارائه کرده است. ما برای اعطای مجوز آزمایشهای انسانی به هر شرکت، از آنها میخواهیم نتایج ارزیابیهای ایمنی دستگاهشان را ارائه دهند. شرکتها باید اطمینان حاصل کنند که خطرات این فرایند به حداقل میزان ممکن کاهش یافته است و بیماران مورد آزمایش را در جریان این عواقب قرار دهند. در نهایت باید اطمینان حاصل کرد که منافع این آزمایشها و دانشی که از آنها حاصل میشود باید بیشتر از عواقب احتمالی آنها باشد.»
رابطهای مغز-رایانهای که درون مغز کاشته میشوند، باید اتکاپذیری بسیار بالا و احتمال خرابی فوقالعاده پایینی داشته باشند، چرا که تعویض آنها مستلزم گشودن مجدد جمجمهی فرد و بالا بردن خطر آسیب به مغز او است.
یکی از نقاط ضعف این فناوری، قیمت بالای ادوات آن در زمان فعلی است. قیمت هر رابط مغز-رایانهی فعلی به ۵ الی ۱۰ هزار دلار میرسد و مسلماً رابط نورالینک بهدلیل پیشرفته بودن، قیمت بالاتری هم دارد. از طرفی هزینههای جراحی برای کاشت این رابط در مغز نیز بسیار بالا خواهد بود.
اگر روش نورالینک موفقیتآمیز باشد چه؟
صرفنظر از دردسرها و خطرات متعاقب جراحی داوطلبان نورالینک، جامعه نگرانیهای اخلاقی بسیاری در مورد فناوری BCI و عواقب ناشی از فراگیر شدن آن دارد. اگر ایمپلنتهای با پهنای باند بالا که ماسک دربهدر به دنبالشان است واقعاً بتوانند امکان دسترسی به محتوای افکار و خیالان انسان را فراهم کنند، دنیا با معضلات و خطراتی عظیم روبهرو خواهد شد.
برخی از متخصصان اخلاق در عصبشناسی میگویند ظرفیت سوءاستفاده از این فناوری آنقدر زیاد است که قبل از فراگیر شدن آن، نیاز به قوانین حقوق بشری جدیدی داریم تا در برابر خطرات احتمالی از ما محافظت کنند.
شکی نیست که مغز ما عمیقترین و پنهانترین لایهی حریم خصوصی ما است که هویت شخصی و محرمانهترین افکار ما را برایمان نگهداری میکند. اگر این ۱۵۰۰ گرم بافت نرم گرانبها در جمجمههایمان در کنترل خودمان و متعلق به خودمان نباشد، دیگر صاحب چه چیزی هستیم؟ امروزه در چین، دولت با استفاده از کلاههایی که امواج مغزی را برای بررسی حالات عاطفی اسکن میکند، دادهها را از مغز برخی از کارگرانش استخراج میکند و در ایالات متحده، ارتش به دنبال فناوریهای عصبی است تا سربازان را برای انجام وظیفه مناسبتر، دقیقتر و هوشیارتر کند. پس نگرانیها چندان بیهوده نبوده است. دولتها از همین حالا به استقبال فناوری خواندن افکار رفتهاند.
امروزه برخی از سازمانهای پلیسی دنیا در حال بررسی فناوری «اثر انگشت مغز» هستند تا پاسخهای خودکاری را که مغز هنگام مواجهه با محرکهای آشنا ایجاد میکند شناسایی و تجزیه و تحلیل کنند. پاسخ مغز برای چهرهها یا عباراتی که نمیشناسد منفیتر از چهرهها و عباراتی است که میشناسد و پلیس با این شیوه میتواند مستقیماً از مغز مظنونین بازجویی کند. اگرچه این فناوری هنوز از نظر علمی صددرصد محکم نیست، پلیس هند از سال ۲۰۰۳ در حال استفاده از آن است و پلیس سنگاپور نیز در سال ۲۰۱۳ به جرگهی مشتریان آن پیوست. پلیس ایالت فلوریدا بهعنوان نخستین نهاد آمریکایی در سال ۲۰۱۴ قراردادی را برای استفاده از این فناوری امضا کرد.
سناریویی را تصور کنید که در آن دولت، از BCI برای نظارت یا بازجویی استفاده میکند. در دنیایی که مقامات این اختیار را دارند که بدون رضایت افراد از وضعیت روحی آنها باخبر شوند، دیگر حق امتناع از خود اتهامی که در قانون اساسی ایالات متحده نیز ذکر شده است، کاملاً بیمعنی میشود.
یکی از جدیترین نگرانیهای کارشناسان این است که BCIها از جمله ایمپلنتهای نورالینک در برابر هک آسیبپذیر باشند. اگر یکی از رابطهایی به مغز شما وصل باشد مورد حملهی سایبری قرار گیرد، ممکن است هکر بتواند سیگنالهایی را که به مغزتان میرود تغییر دهد و با تغییر احساساتتان شما را مثلاً افسردهتر یا مطیعتر کند! متخصصان اخلاق در عصبشناسی از این حمله بهعنوان سرقت مغزی یاد میکنند. البته چنین رویدادی هنوز یک مفهوم فرضی محسوب میشود، اما به نظر نمیرسد که پیچیدگی تکنولوژیکی خاصی داشته باشد و حتی در مطالعاتی محتمل بودن رخداد آن نیز اثبات شده است.
در نهایت باید توجه داشت که فناوری رابطهای مغز-رایانه، میتواند یکپارچگی روانشناختی و احساسی فرد را از ریشه بر هم بزند. در برخی موارد، تحریکات این دستگاهها بر روی مغز فرد موجب اعتیاد، افسردگی و اضطراب در او شده است.
در یک مطالعه، زنی مبتلا به صرع که BCI دریافت کرده بود، چنان همزیستی عمیقی با آن پیدا کرده بود که میگفت «این رابط تبدیل به من شده است». با ورشکستگی شرکت سازندهی این رابط، زن ناچار شد آن را از مغزش خارج کند، در حالی که با گریه میگفت: «امروز انگار خودم را گم کردهام!»
ایلان ماسک میخواهد بین مغز و ماشین همزیستی ایجاد کند تا در برابر یک هوش مصنوعی بسیار قدرتمند اما «فرضی» در آینده از بشریت محافظت کند، اما این همزیستی خطرات بزرگی ایجاد کرده است که از همین «حالا» با آنها روبهرو هستیم.
به قلم : سرکار خانم خدیجه طولابی
منبع : زومیت